عاشقا نه های غزل

متن مرتبط با «رمان شب بي انتها» در سایت عاشقا نه های غزل نوشته شده است

شب بی انتها

  • زخم عمیق من دهان واکرده ای مردم  انگار درمن چیزهایی را تکان دادند بر ریشه ی تنهاییم زیر و بمی افتاد  آتش فشان بی صدایی را تکان دادند من گریه کردم موج دریا را نفهمیدند من گریه کردم ابرها درهم گره خوردند دستی رسید و موج دریا را نوازش کرد ابری چکید و رودهایی را تکان دادند فریاد کردم ،شب به سمت روشنی افتاد فریاد کردم ناگهان سیبی فرو غلتید خورشید در من شعله می گیرد که گویی تو در من شب بی انتهایی را تکان دادند نا گفته هایی بودم از رنج و شکیبایی لبهای من با ذکر یا قیوم می لرزید من شعر خواندم زیر و رو کردند دنیا را انگار دستان  دعایی را تکان دادند مردم همه ز,شب بی انتها,شب بی انتها نوشته مریم شایگان,رمان شب بي انتها,شب های بی انتها,خلاصه رمان شب بی انتها,دانلود رمان شب بی انتها pdf,دانلود رمان شب بي انتها,شب و رود بی انتهای ستارگان,شب سرد و بی انتهای زمستان,که مثل غربت شب بی انتهاست ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها