عاشقا نه های غزل

متن مرتبط با «که مثل غربت شب بی انتهاست» در سایت عاشقا نه های غزل نوشته شده است

به خاک پای پدر که آسمانی شد

  • شبانه بال گشودی به آسمان برسیخدا کند که سلامت به آشیان برسیبه پشت پات فشاندم دو قطره اشک رحیلبرو مسافر دریا که بی گمان برسیو نذر کرده ای امشب در اوج حادثه هاشبیه شاه شهیدان به بذل جان برسیبر آستانه ی ماهی پر از فراز و نشیبرحیل عشق سرودی که جاودان برسیچه روزهای مدیدی قرین درد فراقبه انتظار نشستی بر آستان برسیورای چشم تو دیدم در اوج خستگیتنشسته ای به تکاپو که نوحه خوان برسیتو می روی و نمانده برای من نفسیبرو پدر به سلامت به همرهان برسی بیرجند1402/4/28 بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سفره ی بی نان

  • از سفره اگر نان برود می رود ایمانای وای بر آن سفره ی خالی شده از نانباید به مسلمانی خود شک کنی آریکافر شود از غصه ی نان گر که مسلمانکتمان نتوان کرد که ما اهل فریبیمبا صورت انسان، تهی از سیرت انساندر بزم مناجات چنان غرق خداییمانگار نه انگار خدا گفته فراوانمسلم نبود آنکه به هنگامه ی یاریدارایی خود را بکند از همه پنهانای شیخ مکن موعظه تاثیر نداردآن جسم که از لقمه ی شبهه شده انبان                          بیرجند 1401/1/10 بخوانید, ...ادامه مطلب

  • غزل غربت

  • کفن و پیرهن نخواهد ماندغیر زخمی به تن نخواهد ماندمرد میدان اگر که میمانی جز سری بی بدن نخواهد ماندعرصه ی حول و داغ تنهایی یاوری ممتحن نخواهد ماندرفتنت با خودت ولی برگشتهیچ کس مطلقن نخواهد ماندبار خود را سبک ببند ای مرددر جهان ما و من نخواهد ماندامن و راحت  نتیجه عقل استعاشقی بی رسن نخواهد ماندغیر انگشتری غریبانهبهر مام وطن نخواهد ماند                     بیرجند1400/11/3 بخوانید, ...ادامه مطلب

  • برای غریبی مردم یمن

  • آی دنیا بخواب راحت باش در یمن ماجرای خون بازی است فتنه ی مستطیل غربی ها کارو بارش فقط براندازی است   فتنه ی ورزش سیاست باز فتنه ی توپ گرد غربی ها پشت لبخند بره شان گرگی است این همانا شگرد غربی هاست   , ...ادامه مطلب

  • آن سفرکرده که صدقافله دل همره اوست.....

  • شاید بیاید یک نفر ،شاید نه ، حتمنمردی که جنسش باشد از پولاد و آهنمردی شبیه عصر عاشورا پر از داغ هر گوشه ی قلبش غمی روزن به روزنمشتاق تر از ماست تا اینکه بیایداین را شنیدم در حدیثی ناب و متقندارد به روی سینه اش اندوه بسیارلحظه به لحظه در غمی تازه نشستناما علی نه ، مثل مولا مرد میداناز سر گذشته، آمده دل کنده از تنپولاد مردی از تبار پاک انسانپولاد مردی یا نه اعجازی مطنطنتنها غباری از عبور ساده اش بودطوفان اگر افتاده در اردوی دشمنمردی که نامش اعتبار ایل عشق استمردی که نامش رونق هر کوی و برزنحاشا اگر چون کوفیان پیمان ببندیمپیمان نبستن بهتر از پیمان شکستن                  بیرجند 96/11/16Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شب بی انتها

  • زخم عمیق من دهان واکرده ای مردم  انگار درمن چیزهایی را تکان دادند بر ریشه ی تنهاییم زیر و بمی افتاد  آتش فشان بی صدایی را تکان دادند من گریه کردم موج دریا را نفهمیدند من گریه کردم ابرها درهم گره خوردند دستی رسید و موج دریا را نوازش کرد ابری چکید و رودهایی را تکان دادند فریاد کردم ،شب به سمت روشنی افتاد فریاد کردم ناگهان سیبی فرو غلتید خورشید در من شعله می گیرد که گویی تو در من شب بی انتهایی را تکان دادند نا گفته هایی بودم از رنج و شکیبایی لبهای من با ذکر یا قیوم می لرزید من شعر خواندم زیر و رو کردند دنیا را انگار دستان  دعایی را تکان دادند مردم همه ز,شب بی انتها,شب بی انتها نوشته مریم شایگان,رمان شب بي انتها,شب های بی انتها,خلاصه رمان شب بی انتها,دانلود رمان شب بی انتها pdf,دانلود رمان شب بي انتها,شب و رود بی انتهای ستارگان,شب سرد و بی انتهای زمستان,که مثل غربت شب بی انتهاست ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها