برای غریبی مردم یمن

در یمن ماجرای خون بازی است

فتنه ی مستطیل غربی ها

کارو بارش فقط براندازی است

فتنه ی ورزش سیاست باز

فتنه ی توپ گرد غربی ها

پشت لبخند بره شان گرگی است

این همانا شگرد غربی هاست

یک جهان را دچار خود کرده است

جام تنهای بی جهان مانده

نعش خون مرده ی دموکراسی

روی دستان ناکسان مانده

دارم  همسایه شریفی که

پیشه دارد خبر نگاری را

با خودش دوره میکند هرشب

شغل مذموم زرنگاری را

دست دارد در آخور دشمن

دل و دین را  به اجنبی داده

در قماری که با خودش میکرد

هر چه آورده را شبی داده

مثل منجی قلم زنان آمد

از حقوق بشر افاضه فرموده

کودکانی درون خون خفته

او ولی بی خیال و آسوده

از قماری بزرگ می گوید

با همان پیشه دموکراسی

خون مردم, بهانه ای تلخ است

ذیل اندیشه ی دموکراسی

مانده بودم چگونه توجیهی 

می کند این سکوت ممتد را

یا چگونه به پای کار آرد 

این قلمهای بس مردد را

بی شرف ساز عاشقی میزد

توی آنجای او عروسی بود

اهل ربط و کمی سفارش هم

فیلمهایش فقط خصوصی بود

مثل یک قهرمان پوشالی

از سخنهای مستند می گفت

با وقاحت فقط قلم می زد

از شهیدان همیشه بد می گفت

می کشاند مرا به ویرانی 

ذیل اندیشه دموکراسی

از قماری بزرگ می گوید

با همان پیشه ی دموکراسی

                      بیرجند 97/9/11