ایمان فروشی

نامرد مردانی که وجدان می فروشند

خود را برای لقمه ای نان می فروشند

تدلیس بازانی که ابلیس زمانند

تاجر مابانی که قرآن می فروشند

با داغهای روی پیشانی نشسته

تقوی نشان هایی که عصیان می فروشند

این گرگ،چوپان سیرتان بی مهابا

این گله دارانی که چوپان می فروشند

صورت پرستانی که از سیرت به دورند

مومن نشان هایی که ایمان می فروشند

نام خدا را ذیل انسان می نویسند

این بی صفتهایی که انسان می فروشند

بازار انسان،بردگی را رونقی هست

تا جنس خود را مفت و ارزان می فروشند

انسان فروشی نیست میدانی برادر

هرچند ایشان تلخ  و آسان می فروشند

                                 بیرجند 98/7/23