رجم شیطان

ساخت وبلاگ

به نام او که فطرت آدمی را پاک آفرید وبه انسان حق انتخاب داد

این شعر به استقبال از غزل خانم نجمه سادات عزتی از شاعران خوب قم و با مطلع

گیسو پریشان کرده ای جان را بگیری

از مردم این شهر سامان را بگیری

تقدیم شما خوبان می گردد

 

خوردی قسم از شهر ایمان را بگیری

 

شیطان شدی تا شرم انسان را بگیری

 

آن قدر خواندی توی گوشش سیم و زر را

 

تا جرات حر پشمیان را بگیری

 

کوچک تر از آنی که با طوفان در افتی

 

حاشا اگر ایمان طوفان را بگیری

 

با خود نشستی فکر کردی روز وشب ها

 

تا فطرت پاک مسلمان را بگیری

 

در خانه ی افتادگان آتش بریزی

 

از سفره ی افتادگان نان را بگیری

 

شهر حرام آلوده را سامان ببخشی

 

از کوچه های تفته سامان را بگیری

 

ابر خسیسی  باشی و اصلا نباری

 

از آسمان  لوت باران را بگیری

 

با خشکی روی زمین  پیمان ببندی

 

شادابی رود خروشان را بگیری

 

هرچیز می خواهی بگیر اما مبادا

 

از سینه هامان شوق ایمان را بگیری

 

با فقر می سازیم اما با تو حاشا

 

حتی اگر از سفرمان نان را بگیری

          

                    بیرجند 10/12/95

عاشقا نه های غزل...
ما را در سایت عاشقا نه های غزل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zaynali1349o بازدید : 180 تاريخ : جمعه 19 خرداد 1396 ساعت: 14:23