هوای ابری

ساخت وبلاگ
و دخترت که ندارد خبر ز فرداهاش

چقدر بی تو شکسته درون انشاهاش

به روی سینه ی تنگش نشسته اندوهی

و درد می کند آقا همیشه هم پاهاش

کنار پنجره بی تو چقدر سنگین است

به انتظار، نشسته مگر شبی باباش

چه بغض های غریبی که در گلو مانده

چه حرف ها که نگفته در اوج رویاهاش

نشسته پای سماور دو استکان چایی

و سرد می شود اما دوباره چایی هاش

تویی همیشه کنارش چقدر دلگرم است

که نام توست برادر به پای امضاهاش

همیشه هست حواسش مربوط به هوای حرف مربوط به ابری حرف را

صدای چک چک باران صدای پایت کاش

                               بیرجند 97/8/28

عاشقا نه های غزل...
ما را در سایت عاشقا نه های غزل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zaynali1349o بازدید : 151 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 20:17