دست فروش

ساخت وبلاگ
خنده دارد به روی لبهایش دخترک چون فرشته ای زیبا

می رسد پای شیشه ی ماشین هیچ چیزی نمی خرید آقا؟

با لباس قشنگ گلدارش با لبان همیشه تبدارش

چارراه و نگاه کشدارش تا که شاید  کسی از این جاها

در تقلای دخترک رازی است راز او را کسی نمی داند

جور باید کند همین امشب پول داروی سینه ی بابا

 ساعت 6 غروب و دلتنگی با خودش هم کلافه درگیر است

گم شده در شلوغی بازار هر چه دارد درون سر رویا

می زند پک یکی به سیگارش آن یکی با موبایل خود درگیر

می رسد پای شیشه ی ماشین اغلب شیشه ها ولی بالا

 آه ذهنم چقدر درگیر است با خودم با دلم درافتادم

شده سوهان روح من آری غم محجوب دختری تنها

                                                     بیرجند 97/9/18

عاشقا نه های غزل...
ما را در سایت عاشقا نه های غزل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zaynali1349o بازدید : 166 تاريخ : سه شنبه 20 آذر 1397 ساعت: 7:38