برطاق عرش ولوله ای پا گرفته است
گویا سه ساله روضه ی بابا گرفته است
یک راز سر به مهر شبیه غمی بزرگ
در چشمهای روشن او جا گرفته است
در کار کائنات در افتاده اتشی
کین گونه خون به چهره ی دنیا گرفته است
دنیا دچار غربت و اندوه می شود
من فکر می کنم دل زهرا گرفته است
چادر بیاورید و به سر معجر افکنید
وقتی که شهر رنگ تماشا گرفته است
بر دستهای گرم پدر مانده کودکی
کار حسین و حرمله بالا گرفته است
از تشنگان اهل حرم روز واقعه
حتی دل شکسته ی دریا گرفته است
نهم محرم 98
عاشقا نه های غزل...برچسب : نویسنده : zaynali1349o بازدید : 169